مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
شاعر : رسول عسگری
نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مسمط
نیـمۀ شب شده و وقـت دعـا آمده است در زدم بـاز کـنـی بـاز گـدا آمـده است
باز با کولهای از جرم و خطا آمده است درِ این خـانـه به امـیـد عـطا آمده است
در این خانه مرا هم بکشانید بس است پشت در دامن ما را بتکـانید بس است
دست من را به ضریحی برسانید بس است از همه خسته شده سوی شما آمده است
هر کجا حرف تو بودهست برایم قرن است حرف عشاق تو این است خراسان وطن است
حـرم و خـانـۀ تو خـانـۀ امـید من است مظهر حـقّـی، به امـیـد خـدا آمـده است
هرکه حیران تو بوده است پشیمان نشده و پشیمان شده آنکس که پریـشان نشده
وقت آنکه برسم خدمت سلـطان نشده؟ ای به قربان تو سلطان، که گدا آمده است
نیمه شب پشت درم تا که به من رحم کنی پشت در منتظرم تا که به من رحم کنی
آمـدم با پـدرم تـا که به من رحـم کـنی پیرمردیست که با زور عصا آمده است
«آمـدم رو بـزنم، رو نـزنم میمـیرم » رو به تو ضـامـن آهـو نـزنـم میمـیرم
با مژه صحنُ که جـارو نزنم میمـیرم باز هم کارگر صحن و سرا آمده است
آمـدم این همه ره تا که غـلامـت بشوم بـفـدای تو و این لـطفِ مـدامـت بـشوم
لـقـمه نـانی بدهی صیـد مـرامت بـشوم گـشنهام، دربـدرم، بوی غذا آمده است
استخـوانی بدهی رفـته پی کار خودش جنس بونجل که رسیده است به بازار خودش
جـنس بد آمـده دنـبال خـریـدار خودش یک گـنه کار به درگاه رضـا آمده است
|